ا گاهي بعضي از آدمها با خاطرهايي که ازشون داري انرژي مثبت ميگيري و متوجه حضوري خوبي که تو زندگيت داشته ميفهمي من دکتر ي داشتم که هم دندونپزشکم وبود هم پدر هو مشاور برام بود ازش خيلي چيزها ياد گرفتم ياد محکم باشم با جنگ حرفمو پيش نبرم درس بخونم که تو جامعه براي خودم چيزي بشم هنرم ندارم کنار قدر خودمو بدونم چون ارزش خيلي بالايي دارم. هر موقع پيشش ميرفتم بهم انرژي مي داد ازم مي خواست که حرف بزنم سکوت نکنم حي هم بهم مي گفت تا حرف نزني کسي نمي دونه تو دلت چه خبر اين آدم کسي بود که تو زندگيش خيلي سختي کشيده بود به من ميگفت تورو بابات به من سپرده تو خيلي بزرگ شدي عاقل شدي از اون بداخلاقي در اومدي تو تو آينده آدم خيلي بزرگي ميشي و مشهور اون آدم کسي بود که خودش صوتشو با سيلي سرخ نگه مي داره ولي همه مي خنده بد اخلاق بي حوصله نيست سخت زنگي مي کنه ولي شيرين زندگي مي کنه من حرفهاش همش تو گوشمه هر کاري مي کنم همش ميگم کاشکي و پيشرفت منو مي ديد خوشحال مي شد ولي متاسفانه نيست نمي دونم چه اتفاقي براش افتاده ک دلنوشته هاي تنهايي...
ادامه مطلبما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8nouryieha بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 23 دی 1395 ساعت: 16:35